معمار 98

جایگاه نظریه در معماری، از منظر تاریخی

جایگاه نظریه در معماری، از منظر تاریخی:

بحث درباره جایگاه نظریه در معماری، به دلیل چندوجهی بودن معماری نسبت به علوم دیگر، یکی از پرچالش ترین مباحث است. برای ورود به مبحث نظریه های معماری، یکی از مباحث کلیدی شناخت درباره تعریف نظریه و سیر تحولِ تاریخی نظریه در معماری است که موضوع این مقاله است.

تعریف نظریه :

برای ورود به بحث جایگاه نظریه در معماری، یکی از مباحث کلیدی آگاهی و شناخت درباره واژه نظریه است. واژه نظریه در فارسی،معادل واژه تئوری “theory” در انگلیسی و تئوریا در یونانی می باشد. لغت تئوریا  از ریشه تئوروس(theoros)، اخذ گردیده است، که به معنای مشاهده گر و ناظر است؛ معنای دیگر این لغت، انتخاب یک منظر برای نگاه کردن است.

اولین بار واساری در سال۱ ۵۵۸، از واژه تئوری در عرصه هنر استفاده کرد. تئوری در نظر واساری، دسته نظراتی است که هنرمند باید در عمل آن را پیاده کند.

با تعریف مطرح شده از ریشه واژه تئوری، (مشاهده گر و ناظر)، این واژه تنها در صورت جداییِ مابین ذهن و عین، قابلیت تحقق دارد؛ چرا که نظر افکندن لازمه تامل در چیزی، از بیرونِ آن چیز است و این یعنی همان تفکیک سوژه و اُبژه که خصوصیت عالم مدرن و دکترین اصلی رنه دکارت است. به این ترتیب :

” نظریه محصول عالم مدرن است که در پیِ فاصله گرفتن سوژه و اُبژه، به وجود آمده است.”

در واقع زمان تولد واژه نظریه به طور رسمی را می توان تقریبا معادل با دوره “تجدید حیات علم در اروپا” دانست. دوره ای که با تلاش اندیشمندانی همچون کپرنیک، کپلر، داوینچی، گالیله و آندره زوال آغاز شد و توسط فرانسیس بیکن و رنه دکارت به اوج خود رسید.

نهضت تجدید حیات علم در ادامه مسیر خود، دو گرایش اصلی خردگرایی و تجربه گرایی را پایه ریزی کرد که هریک روش و اصولی را برای تولید نظریه ارائه دادند.

نظریه در معماری، آری یا نه ؟

قبل از پرداختن به مسئله جایگاه نظریه در معماری ، از منظر تاریخی جالب است بدانیم، برخی صاحب نظران، نظریه وجود و ضرورت نظریه در معماری را رد می کنند؛در دوران معاصر، به ویژه سده اخیر، نظریه معماری همچون سایر حوزه های این رشته، متاثر از اندیشه حاکم بر دنیا بوده است؛ یعنی جریان پست مدرن و کثرت گراییِ پست مدرن دامن گیر بحث نظریه ها در معماری نیز شده است؛ به طوری که اعتقاد به وجود نظریه در معماری نیز، تابع نظرات گوناگونی شده است.

به طور مثال برخی افراد در این حوزه، به نظریه در معماری اهمیت داده و آن را اصل می دانند، مانند کیپنیس و برخی چیزی تحت عنوان نظریه معماری را نمی پذیرند و اصالت را به تجربه و عمل در معماری می دهند؛ مانند جفری اسکات که نظریه معماری را نوعی “گپ زدن” می داند و یا لیندر گروت که معتقد است “هیچ نظریه ای وجود ندارد که معمارانه باشد.”

نظر میشل فوکو، از صاحب نظران پست مدرن، هم در این مورد جالب است : او بر این باور است که امروز دیگر توده مردم برای دانستن نیازی به روشنفکران ندارند، نظریه را دیگر نمی توان تلاشی برای حصول آگاهی دانست، بلکه تبدیل به جدالی برای تسخیر و گشودن راهی به سوی قدرت گردیده است. فوکو می گوید :

” نظریه همانند یک عینک نیست، بلکه نظریه یک تفنگ است؛ آن فرد را در بهتر دیدن کمک نمی کند، بلکه او را در بهتر جنگیدن یاری می رساند.”

 

نظریه شناسی یا نظریه پردازی ؟

تفکر درباره نظریه در معماری ما را به سوالاتی از این دست می رساند :

– ضرورت وجود نظریه در معماری چیست؟

– نظریه در معماری چه ویژگی هایی دارد و وجوه اشتراک و افتراق آن با سایر رشته ها در چیست؟

سوال دیگری که ممکن است به ذهن ما معماران خطور کند این است که نظریه معماری از قبل در ذهن معمار شکل می گیرد و یا در حین طراحی و یا هر دو؟

اگر شکل گیری یک اثر معماری را بر بستر اندیشه بدانیم، لاجرم پای نظریه و تئوری به معماری باز می شود. به عبارتی حوزه اندیشه( مسائل تئوریک) و حیطه عمل در معماری، علت و معلول یکدیگرند؛ چرا که معماری اصول و مبانی تئوریک می خواهد تا هدایتگرِ عمل باشد و تجاربی که تایید کننده صحت آن اصول و مبانی.

در باب نظریه های معماری می توان دو نوع و گونه مشخص را در میان صاحب نظران و کتب مربوط به این حوزه، از یکدیگر تمییز داد : نظریه پردازی و نظریه شناسی.

 

منابع و صاحب نظران نظریه شناسی،

به ماهیت نظریه و نظریه پردازی و یا همان شناخت نظریه پرداخته اند. از صاحب نظران این حیطه می توان به جان لنگ، آلبرتو پرزگومز، جانسن، هانو والتر کرافت و مایکل هیز اشاره کرد. آلبرتو پرزگومز در مقدمه کتاب خود با عنوان ” معماری و بحران علم مدرن”، نشان می دهد که چگونه نظریه در عصر مدرن به یک امر متدولوژیک تقلیل یا فته است.

و یا جان لنگ در کتاب “آفرینش نظریه های معماری”، کلیه نظریه ها را در دو دسته اثباتی و هنجاری، طبقه بندی می کند.کتاب های هیز، کرافت و جانسن نیز هر کدام ماهیت نظریه معماری را به بحث می گذارند که جامع ترین آنها در این زمینه کتاب جانسن است.

در مقابل منابع و صاحب نظران نظریه پردازی به ایجاد و تولید نظریه در معماری می پردازند. مکتوبات نظری معماری که تعداد آنها قابل توجه است در این دسته جای می گیرند. هرآنچه که ما به عنوان نظریات معماران بزرگ و یا مانیفست های سبک های معماری می شناسیم، از این جمله اند.

جملات و نظریات معروف معمارانی همچون لوکوربوزیه، رایت، میس وندروهه، والتر گروپیوس، الکساندر، ونتوری ، نورنبرگ شولتز، ژاک دریدا و پیتر آیزیمن، شماری از نظریه پردازی ها در معماری محسوب می شوند که وجوهی از معماری را که برای ایشان بیشتر مورد اهمیت بوده است، به بحث گذاشته اند.

گردآوری نظریات مختلف معماری و یا نظریه های معمارانی که بر پایه نظر و تجربه شخصی خودشان ایجاد شده است نیز در این زمره اند.

سیر تاریخی نظریه های معماری :

در مبحث جایگاه نظریه در معماری، بعد از تعریف واژه تئوری، و تاملی در منابع نظریه در معماری به سیر تحولات تاریخی نظریه های معماری می پردازیم؛ همانگونه که برخی صاحب نظران در حوزه نظریه معماری، همچون جانسون و کرافت بر این عقیده اند که نظریه معماری را باید در زمینه تاریخیِ آن مورد مطالعه قرار داد.

اکثر صاحب نظران تاریخ، دوره های تحول فلسفه در غرب را به سه دورانِ کلاسیک، قرون وسطی و دوران معاصر،تقسیم بندی می کنند. به نظر می رسد می توان نحوه شکل گیری و تحولاتِ بحث نظریه ها در معماری را در این سه دوره بررسی نمود. جایگاه نظریه در معماری

نظریه معماری در دوران کلاسیک :

همانطور که پیشتر مطرح شد، واژه تئوری به معنای امروزی آن، از دوران مدرن به بعد، پدید آمد؛ اما این به این معنا نیست که در دورانِ قبل از مدرن به بحث اندیشه و اندیشیدن به معماری، اهمیت داده نمی شد؛ بلکه بالعکس ما در این دوران معماران برجسته ای داریم که درباره مباحث تئوری معماری، رسالات و کتابهای قطوری از خود به جای گذاشته اند، که این خود نشان از اهمیت بحث نظریه در معماری، در دوران کلاسیک دارد.

بسیاری اعتقاد دارند سه اصل ویترویوس،معمار و نظریه پرداز رومی، اولین نظریه معماری است؛ هرچند کتاب ویترویوس در دوران رنسانس کشف و مورد توجه قرار گرفته است.

ویترویوس مدتی معمار ارتش روم بود و متخصص در سازه های آبی. او نوشتن کتاب “ده کتاب در باب معماری” را در دوران بازنشستگی خود و حدود ۲۰ تا ۳۰ قبل از میلاد، آغاز می کند و به آگوستوس، پادشاه روم تقدیم می کند.

نظریه های ویترویوس در معماری

ویترویوس در حال ارائه رساله خود به آگوستوس

 

کتاب مصور او مشتمل بر ده بخش است. در ۶  فصل اول او به موضوعات پراکنده می پردازد و آشفتگی در مطالب دیده می شود. اما از فصل هفتم به بعد، هر فصل ساختار مشخصی دارد که به ترتیب به موضوعات پرداخت، آب، نجوم و ماشین های جنگی می پردازد.

اصول زیباشناختیِ ویترویوس، به نام های کارایی، ایستایی و زیبایی نیز تا دنیای امروز کارایی دارد و همچنان پابرجاست.

به باور دکتر بانی مسعود، ویترویوس با نوشتن این کتاب سعی در سیستماتیک کردن معماری داشت؛ در این دوره تمامی منابع یونانی بودند و او می بایست معادل لاتینِ مفاهیم و اصطلاحات را پیدا می کرد و در کتابش می نوشت. در واقع با نوشتن کتاب ده کتاب درباره معماری است که در این دوره معماری یونان کم رنگ می شود و معماری روم به تدریج روی کار می آید.

 

مبحث ماندگار دیگر ویترویوس

به انسان ویترویوسی معروف است که به ویژه در دوران رنسانس توسط معمارانی چون داووینچی، مورد استقبال قرار گرفت. داووینچی با توجه به توصیفات ویترویوس، انسان ویترویوسی را ترسیم می کند. کلیت این توصیفات این است که اگر به مرکز ناف انسان، دایره ای رسم شود دستها محیط این دایره را لمس می کند و اگر دستها به موازات یکدیگر باز شوند یک مربع را تشکیل می دهد.(تناسبات انسان ویترویوسی)

هدف ویترویوس از توصیفات انسان این است که این مسئله را مطرح کند که : همانگونه که همه اجزاء تناسبات بدن با یکدیگر همخوانی دارد و در نهایت خوش نواختی عالی را شکل می دهد و زیبا است، در نتیجه در معماری هم همه عناصر باید با یکدیگر کار کنند و متناسب باشند تا محصول یک امر زیبا شود. بحث این نیست که تناسبات این انسان را به معماری ببریم. هر کاری که ساخته می شود باید یک نظم درونی داشته باشد؛ که نظم درونی برای ویترویوس، بیانگر همان نظم عالَم است.

انسان ویترویوسی

انسان ویترویوسی

 

نظریه معماری در دوران مدرن :

همانطور که پیشتر مطرح شد اساسا نظریه در دوران مدرن به وجود می آید و حاصل تفکر خودآگاه مدرن و جدایی “سوژه” و “ابژه” است. در این دوران “عمل” و “نظر”، دو امر جداگانه محسوب می شوند و شکاف میان این دو وجه، معماری را با مسائل جدید، مواجه می کند.

نظریه معماری بعد از عبور از دوران کودکی در دوران کلاسیک، به دوران جوانی می رسد و اکنون جسورانه ایده پردازی می کند؛ به طوریکه برخی از اصول و معیارهای دوره قبل را نفی می کند.

پیشگامان این دوره اغلب نظریات خود را درقالب بیانیه ها، مانیفست ها و جملات شعارگونه بیان می کنند، که به شکل اظهارنظرهای جدلی و هنجاری است که به بایدها می پردازد و از این جهت، آزمودن صحت آنها دشوار است.ملموس ترین مثال شعار لوکوربوزیه،”خانه ماشینی است برای زندگی” است که در راستای ۵ اصل معروف او بود و انقلابی در معماری ایجاد کرد.

5 اصل لوکوربوزیه

می توان این گونه برداشت کرد که رساله لوژیه در افکار و نظریات لوکوربوزیه که منجر به ۵ اصل او شد، تاثیر داشته است.

 

البته در کنار این معماران، نظریه پردازانی همچون گوتفرید زمپر، لاسلو موهوی نادی و جان سامرسون در دوره مدرن سعی کردند نظریه ای واحد در معماری خلق کنند؛ به همین منظور به “چیستی نظریه معماری” پرداختند.

برخلاف دوران کلاسیک،که اغلب یک نظریه ای مقدم بر سایر نظریات دانسته می شد، ما بعد از جنگ جهانی دوم شاهد رشد و پرورشِ همزمان نظام های فکریِ متفاوت هستیم. به عبارتی در این دوران پدیده همزیستیِ نظریات متضاد در کنار یکدیگر شکل می گیرد.

دکتر امیربانی مسعود، به دو رساله مهم در این دوران اشاره می کند که تاثیر شگرفتی بر معماری گذاشت : رساله لوژیه و رساله بوله.

 

لوژیه و نظریه معماری مدرن :

لوژیه (۱۷۶۹-۱۷۱۳) رساله خود را با عنوان “جُستاری در معماری” در ۱۷۵۳ منتشر کرد که مشتمل بر شش فصل بود :۱) اصول کلی معماری ۲) نظم های ستون سازی ۳) سه گانه ویترویوس ۴) معماریِ کلیسای آرمانی ۵) شهر ۶) باغ

لوژیه بعد از کار و تحقیق روی معبد مِزُن کاره به این نتیجه می رسد که عناصر اصلی معماری، تیر، ستون و سقف است و دیوارها صرفا جداکننده و حائل هستند. او کلبه ابتدایی خود را از همان اصولی که از این معبد به دست آورده، درست می کند و معماری را وارد دیسیپلین جداگانه ای می کند.

در واقع قصد لوژیه این بود که معماری را از تزئینات روکوکو نجات دهد؛ لذا برای او معماری امری عقلانی و منطقی است. به اعتقاد او عناصری که عملکرد آشکار دارند جزء امور راستین معماری هستند و عناصری که عملکرد مبهمی دارند باعث کاهش صداقت و درستیِ فرایند ساخت و ساز می شود.

بعدها مدرنیست ها به ویژه لوکوربوزیه ، به کلبه ابتدایی لوژیه ارجاع می دهد . در حقیقت ایده شکل گیری کلبه لوژیه، شروع معماری مدرنیست است و معماری مدرن از رساله لوژیه در اروپا آغاز شد.

کلبه بدوی لوژیه

کلبه بدوی لوژیه و لوکوربوزیه

 

بوله و نظریه معماری مدرن:

بوله (۱۷۹۹-۱۷۲۸) معلم مدرسه بوزار در فرانسه بود. او کتاب “معماری، جُستاری پیرامون هنر” را در دوران بازنشستگیِ خود نوشت که خیلی دیرتر یعنی در ۱۹۵۳ چاپ شد. البته این رساله در همان دوران، به صورت دست نویس بود و دانشجویان بوزار با آن آشنا بودند.

این رساله مشتمل بر سه بخش بود : ۱) نظریه معماری ۲) پروژه ها ۳) گفتاری در باب آموزش معمار و …

معماری از نظر بوله، همچون آلبرتی، راجع به ساختمان در معنای ساخت و ساز نیست؛ بلکه برعکس مربوط به جریان طراحی، به معنای ارائه تصویر ذهنی است.

بوله به مدرسه بوزار پیشنهاد داده بود به جای اینکه دانشجویان از سرستون های یونانی، اسکیس تهیه کنند باید کلبه ابتدایی لوژیه را معیار قرار دهند و سعی کنند دوباره ترسیم کنند تا به اصول راستین آن پی ببرند.

ما در پروژه آرامگاه خیالی برای نیوتن شاهد عدولِ بوله از نگاه بوزاری و رنسانسی نسبت به بناهای یادمانی هستیم. در نگاه بوزاری، بنای یادمانی باید نشانگرِ شخصیت و کاراکتر فردِ دفن شده باشد. اما بوله بر این اعتقاد است که مونومان بنایی است که توسط آدمی بی نام و نشان مورد استفاده و بهره برداری قرار می گیرد.

طرح بنای نیوتون از بوله

طرح بنای نیوتون از بوله

 

ما در بنای نیوتن می بینیم هیچ ارجاعی به شخص نیوتن نیست، بلکه بزرگداشت ایده علم است؛ انتخاب حجم کره به خوبی این موضوع را نشان می دهد.

به اعتقاد بوله طرح کتابخانه باید به موضوع کتاب و طرح موزه باید به موضوع فرهنگ بپردازد. اینجاست که با نگاه جدید بوله، معماری مونومان وارد مرحله جدیدی می شود؛ این مرحله ای است که معماری از معماریِ روایتگرِ بوزاری و رنسانسی جدا می شود.

نظریه معماری در دوران پست مدرن :

نسبیت معتقد است از میانه دهه  ۱۹۶۰ نظریه معماری میان رشته ای شده و مباحث علومی همچون فلسفه، روان شناسی، نشانه شناسی و رفتارشناسی به آن وارد شده اند.همچنین سیری در نظریه های معماری در سی سال گذشته،چندگانگی را در نظراتی که برای جلب توجهات در رقابت هستند، آشکار می کند؛ این چندگانگی در نظریه های معماری، متاثر از شخصیت تکثرگرای دوران “پست مدرن” است.

به طور مثال رویارویی معماری با فلسفه موجب شده تا در این دوره “نظریه معماری زمان بیشتری را صرف پرسشگری کند، نه سوا درباره دانش معماری؛ بلکه سوال درباره معرفت شناسی. اینکه دانش معماری چگونه می سازد؟ از پیش، فرض می کند یا فرم می دهد….مثال برجسته این بحث تاثیر فلسفه ژاک دریدا در شکل گیری معماری دیکانستراکشن است.

فلسفه دریدا و معماری دیکانستراکشن

پروژه پارک دولا ویلت، اثر برنارد چومی، متاثر از فلسفه دیکانستراکشنِ دریدا

 

همچنین تلاش های صورت گرفته برای استفاده از یافته های علوم رفتاری و علوم انسان – محیط در معماری و تولید نظریه های اثباتی، موجب نزدیکتر شدن این دو رشته به یکدیگر شده است.

همه اینها به این نکته اشاره دارند که نظریه معماری در این دوره می کوشد تا با اتصال خود به دیگر رشته ها، مبانی خود را غنا بخشد.

در این دوران برای معماران آشنایی با نظریه های معماری; به اندازه دانستن تاریخ ساختمان ها، اهمیت یافته است. در کنار تاریخ نظریات، پدیده ” نظریات نظریه معماری” شکل گرفته است که سعی دارد به خصلت اندیشه معماری بپردازد. این نظریات نظریه معماری از نوع خودنگری(self- examination) های رایج در دوره معاصر است که در آن نظریه پرداران از دیدگاه شناخت شناسانه(Epistemology) به دانش معماری می پردازند.

از برجسته ترین نظریه پردازان معاصر می توان به والتر کرافت، کیت نسبیت، دیوید اسمیت کیپن، راجر اسکروتن، هری فرانسیس ملگریو، مایکل هیز، پل آلن جانسن، آدرین فورتی، پیتر کالینز، آندرو بلنتاین و چارلز جنکز اشاره کرد.

 

نکته مهمی که از بررسی سیر تاریخی تحولات نظریه های معماری می توان درک کرد

این است که در طول تاریخ نظریه معماری وابسته به زمان و دوره ای خاص است؛ درحالیکه یکی از اصول اولیه نظریه ها قابلیت پیش بینی است. به عبارتی نظریه ای که قراراست به ما امکان پیش بینی آینده را بدهد، نمی تواند و نباید وابسته به زمان باشد.

در حالیکه نظریات بحث شده در این مقاله، اغلب در چارچوب روح زمانه خود، معنا و دلالت لازم را برای گروهی نسبتا کثیر از مخاطبان داشته و آنها را به همراهی واداشته اند.از همین رو بسیاری از نظریه های معماری را شبه نظریه می نامند. بحث درباره انواع و مراتب نظریه در معماری، مبحثی جداگانه و مفصل است که در مقاله ای دیگر به آن خواهیم پرداخت.

سیر تحولات تاریخی نظریه معماری

سیر تحولات تاریخی نظریه معماری

 

منابع :

  • درس گفتارهای نظریه های معماری، بخش اول نظریه های معماری در عهد باستان(بخش اول)، صفحه اینستاگرام دکتر امیربانی مسعود
  • مقاله جستاری در نظریه معماری و مراتب آن،دکتر حمیدرضا انصاری، نشریه هنرهای زیبا، ۱۳۸۹.
  • مقاله جستار در شکل نظریه های معماری،سعید اصغرزاده، مجله صفه.

آزمون نظام مهندسی ساختمان - معمار98